ضحاک ماردوش

ساخت وبلاگ

ضحاک طمعکار، جانشین پدرش می شود
ولی قدرت طلبی و انحصارطلبی، او را تبدیل به یک خونخوار ستمکار می کند۔ تمام پلیدی های یک ستمکاری که قدرت ظاهری دارد، در او نمایان می شود۔ فردوسی، این را به مار تشبیه کرده است، به اینگونه که شیطان ( نماد پلیدی های بشر ) به صورت یک آشپز ( خوالیگر ) ظاهر می شود و بهترین غذاها را درست می کند و در مقابل، درخواست می کند که بر شانه های ضحاک، بوسه بزند۔ از محل این بوسه ها، دو مار بیرون می آیند:

بدو گفت اگر شاه را در خورم
یکی نامور پاک خوالیگرم
چو بشنید ضحاک، بنواختش
ز بهر خورش، جایگه ساختش۔۔۔
ز هر گوشت از مرغ و از چارپای
خورشگر بیاورد یک یک به جای۔۔۔
خورشگر بدو گفت کای رهنما
همیشه بِزی شاد و فرمانروا
یکی حاجتم هست به تو نیکخواه
وگرچه مرا نیست این جایگاه
که فرمان دهد تا سر کتف اوی
ببوسم بدو بر نهم چشم و روی
ببوسید و شد در زمین ناپدید
کس اندر جهان این شگفتی ندید
دو مار سیه از دو کتفش برست
غمی گشت و از هر سوی چاره جست

عشق، زبان مشترک...
ما را در سایت عشق، زبان مشترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drmmbokharaei بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1402 ساعت: 20:26